جدول جو
جدول جو

معنی قانون گذار - جستجوی لغت در جدول جو

قانون گذار
قانون گذارنده، آنکه قانون وضع کند، مقنّن
تصویری از قانون گذار
تصویر قانون گذار
فرهنگ فارسی عمید
قانون گذار
دات آراستار داتگداز آنکه قانون وضع کند مقنن: منظور قانون گذار از این ماده است است که
فرهنگ لغت هوشیار
قانون گذار
((گُ))
آن که قانون وضع کند، مقنن
تصویری از قانون گذار
تصویر قانون گذار
فرهنگ فارسی معین
قانون گذار
Legislative, Legislator
تصویری از قانون گذار
تصویر قانون گذار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قانون گذار
legislativo, legislador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قانون گذار
legislativ, Gesetzgeber
دیکشنری فارسی به آلمانی
قانون گذار
legislacyjny, legislator
دیکشنری فارسی به لهستانی
قانون گذار
законодательный , законодатель
دیکشنری فارسی به روسی
قانون گذار
законодавчий , законодавець , законодавець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قانون گذار
legislativo, legislador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قانون گذار
législatif, législateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قانون گذار
legislativo, legislatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قانون گذار
wetgevend, wetgever
دیکشنری فارسی به هلندی
قانون گذار
विधानमंडलीय , विधायक , विधायक
دیکشنری فارسی به هندی
قانون گذار
legislatif, legislator, pembuat undang-undang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قانون گذار
تشريعيٌّ , مشرعٌ , مّشرّعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
قانون گذار
입법적인 , 입법자 , 입법자
دیکشنری فارسی به کره ای
قانون گذار
חקיקתי , מחוקק
دیکشنری فارسی به عبری
قانون گذار
立法的 , 立法者
دیکشنری فارسی به چینی
قانون گذار
立法の , 立法者 , 立法者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قانون گذار
yasama, yasa yapıcı, yasama yetkilisi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قانون گذار
ya bunge, mjumbe wa sheria, mletaji sheria
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قانون گذار
ทางนิติบัญญัติ , ผู้ร่างกฎหมาย , ผู้บัญญัติกฎหมาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
قانون گذار
আইনসভার , আইন প্রণেতা , আইন প্রণেতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
قانون گذار
قانون ساز , قانون ساز
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دات آراستاری داتگذاری عمل قانون گذار وضع قانون. یا دوره قانون گذاری. دوره مجلس شورای ملی دوره تقنینیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانون گذاری
تصویر قانون گذاری
Legislation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
законодательство
دیکشنری فارسی به روسی